سلام وقتتون بخیر توروخدا کامل بخونید
استاد من یه سری مشکلات خانوادگی دارم که ذهنم رو خیلی درگیر کرده و به شدت استرس میگیرم و عصبی شدم الانم سال دوم کنکورمه
پدرم درگیر اعتیاد بود الان ۲ سال هست که ترک کرده و برای این که دوباره هوس نکنه و سراغش نره هر پنج شنبه باید بره همون مکانی که ترک کرده بود دارو مصرف کنه استاد وقتی که میاد خونمون مثل آدمای روانی میمونه و توهم میزنه
قبلا ک اعتیاد داشت هر روز خونمون دعوا بودو با الان هیچ فرقی نداره هیچکس نمیتونه باهاش حرف بزنه همه رو دعوا میکنه و فحش میده
برادرم یه مدت از خونه فراری شد چون مدام با پدرم دعواش میشد رفت با دوستاش تو خونه مجردی زندگی کردن الان دوباره اومده خونمون و رابطش با پدرم تقریبا خوب شده
وقتایی ک پدرم میره تو همین مکان تا نصف هفته همینطوریه بعدش یکم حالش بهتر میشه
به شدت شکاکه به شدت
ینی اگه آدم سرش تو گوشی باشه بهش شک میکنه حتی به مادرم محدودیت های زیادی گذاشته به خدا استاد خسته شدم
برادرم رفته تو خط شوتی و هرروز سر این مسئله هم دعواست
برادرم سربازی نرفته و به شدت رفیق بازه
استاد من و مادرم این وسط روحیمون داغون شده
هرروزم با استرس شروع میشه هرروز حالم بده
پدرم یه آدم به شدت منفیه تو خونه راه میره و فحش میده
اصلا اینقدر مشکل هست ک دیگه نمیدونم چی بگم
درسته خیلی رفتارش اذیتمون میکنه ولی بازم پدرمه
استاد گاهی به سرم میزنه فرار کنم برم یه جایی ک هیچکس نباشه ولی نگران مادرمم گذشته مدام میاد تو ذهنم ک چقدر مادرم و برادرم رو کتک میزد
به خدا اینقدر روحیم داغون شده که نمیتونم درس بخونم و خودمو نجات بدم
از شدت استرس زانوم و کمرم و گاهی تمام بدنم درد میگیره
گاهی شبا از گریه نفسم بالا نمیاد
هر چی تو درونم بوده مرده
پدرم دوس داره همه افراد خونه عصبی و ناراحت باشن
استاد حتی از صدای زنگ گوشی هم عصبی میشه و من استرس میگیرم نکنه صداش بیاد دعوا شه نکنه برادرم کار بدی انجام بده
استاد به خدا نمیدونم چیکار کنم کمکم کنید