سلام برادربزرگوار.پسرم سال97قبول شددانشگاه اتفاقادانشگاه خوبی هم قبول شد.علم وصنعت.رشتش هم خوبه وبازارکارداره.میگه ازلحظه ای که واردشدم انگارواردجهنم شدم وبه زورمیخونه.تواین مدت فقط دوبارمشروط شده.خودش میگه به خاطردوستم که هم کلاسیش بوده ازاول میره علم وصنعت.برادرمن پدرم دارم برای این بچه کارمیکنم ولی هرکاری میکنم نمیتونه بخونه.میشینه پای درس میگه ذهنم پرت میشه وزودخسته میشم.میگم میخام برم پزشکی میگم پسرمن ندارم خرجت روبدم وتازه توهم سنت بالاست25سالته.برادرگرامی من پدرم خیلی نگرانشم توروامام زمان کمکم کنید.یاعلی